جدول جو
جدول جو

معنی شکوی ناک - جستجوی لغت در جدول جو

شکوی ناک
(شَ وا)
شکوی مند. دارای شکایت وگلۀ بسیار. (ناظم الاطباء). رجوع به شکوی مند شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکوه ناز
تصویر شکوه ناز
(دخترانه)
آنکه دارای شکوه و زیبایی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوی ناک
تصویر بوی ناک
بوناک، چیزی که بوی بد بدهد، بدبو، گندیده
فرهنگ فارسی عمید
(شَ وا)
شکوی مندی. (ناظم الاطباء). رجوع به شکوی مندی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ وَ / وِ)
گله مند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شکوه و گله مند شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
آنکه به بیماری کلی مبتلی است. خوره ناک. جذامی. (فرهنگ فارسی معین). خوره ای. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون مرد کلی ناک را پاک کرد؟ (ترجمه دیاتسارون ص 50). و رجوع به کلی (بیماری) شود
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ)
چین دار. شکن دار. (یادداشت مؤلف) : غرص، شکن ناک شدن اندام برای لاغری بعد فربهی. (منتهی الارب). در خراسان شکن ناک را به اشیاء اطلاق میکنند و در انسان می گویند: ’چروک دار’ هرچند چروک را در جامه هم استعمال می کنند
لغت نامه دهخدا
(شُ)
باشکوه. باجلال. بامهابت. (ناظم الاطباء). شکوهمند. رجوع به شکوهمند شود
لغت نامه دهخدا
پرموی، موی دار، مویین، که موی بسیار دارد، اشعر، (از یادداشت مؤلف) : اژدهای بزرگ سر موی ناک، (تفسیر ابوالفتوح رازی ص 437)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکوه ناک
تصویر شکوه ناک
گله مند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلی ناک
تصویر کلی ناک
آنکه به بیماری کلی مبتلی است خوره ناک جذامی: (چون مرد کلی ناک را پاک کرد (عیسی))
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موی ناک
تصویر موی ناک
پر مو، مو دار: (عبدالله عباس وسدی گفتند اژدهای بزرگ نر موی ناک)
فرهنگ لغت هوشیار